یکشنبه, 02 دی,1403

غزل هزاره دیگر

14 اردیبهشت 1397 17:47 | 0 نظر | امتیاز: با 0 رای

ک صندلی گذاشته ام جای اسم ماه
تا تو بیایی و بنشینی به اشتباه

اما تو باز اول این شعر غایبی
مثل سکوت، یا کلماتی شبیه آه

این صندلی خالی را پاک می کنم
و می نویسم آخر این بیت: ایستگاه

تا باز دست تو بخورد روی شانه ام
من مرد کور می شوم، این بیت: کوره راه

این بیت را محاکمه تشکیل می دهم
با دستبند، می رسم از راه، بیگناه

تنها به شرط این که تو از حاضران شوی
من مرد متهم، همه ی بیت: دادگاه

خود را به تیر باران محکوم می کنم
حتی به جرم های خودم می شوم گواه

این بیت، سمت جوخه ی اعدام می روم
با پای زخم، پیرهن زرد راه راه

خونم به روسری تو پاشیده میشود!
این بیت را که با هیجان می کنی نگاه-

آن وقت توی قبرم بیدار می شوم
شب، با صدای رد شدن کفش های ماه

تو می توانی آمده باشی و یک غروب
برسنگ من گذاشته باشی گلی سیاه

حالا کدام بیت می آیی؟-کدام سطر؟
حتی به یک بهانه ی کوچک، یک اشتباه

حالا تو باز آخر این شعر، غایبی
مثل سکوت، یا کلماتی شبیه آه !

 

 

شعر دهة هفتاد و هشتاد شمسی، بدون نام محمدسعید میرزایی، به واقع چیزی کم دارد. میرزایی یکی از مهم‌ترین شاعرانی است که در طرز نوی غزل در دهه‌های یادشده بسیار تأثیرگذار بود و سبب به وجود آمدن موجی از اقبال به قالب غزل شد و جریانات مختلف در عالم ادبیات پدید آورد. غزل هزارة دیگر گزیده‌ای از بهترین و مهم‌ترین غزلیات میرزایی به انتخاب مبین اردستانی و محمدحسین نعمتی است.


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.