پنجشنبه, 15 آذر,1403

آواز ابابیل

09 اردیبهشت 1397 23:17 | 0 نظر | امتیاز: با 0 رای

داستان حاضر، ماجرای زندگی مردی به نام «حبیب شایسته» است که بیست و پنج سال پیش به جبهه می‌رود. او زخمی شده و حافظة خود را از دست می‌دهد. در این مدّت، او نزدیک پیرزن کرد عراقی در روستایی زندگی می‌کند. در اثر حادثه‌ای، او حافظه‌اش را به دست آورده و به تهران می‌آید و به جست‌وجوی همسرش «لیلا هنگامه» و ختر پنج ساله‌اش می‌رود. او در این جست‌وجوها با فیلم‌سازی به نام «حوّا ماندگار» آشنا شده و «ماندگار» او را برای رسیدن به هدفش کمک می‌کند. «حبیب ابریشم» که گویی از خواب گران بیدار شده، در متن جست‌وجوهایش، به تفاوت ایران بیست و پنج سال پیش در دورة شاه و ایران اکنون پی برده و شگفت‌زده می‌شود.


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.