یکشنبه, 02 دی,1403

از پیله تا پروانگی

16 تیر 1397 22:54 | 0 نظر | امتیاز: 5 با 1 رای

او که روی پوستین کهنه اش
زخم تازیانه ی سلوک داشت
وز صفای روح و از فتوح می‌سرود
پس چرا نبود
آنچه مینمود؟ 
پس چرا دلش چروک داشت؟ 

آمد و کنار اشتیاق من نشست. 
پس چرا مرا ورق نزد؟
بغض کهنه ی مرا نخواند؟ 
زخم تازه ی مرا ندید

رفت و زیر پای خود
باور مرا مچاله کرد. 

او مگر نگاهش از تبار کهکشان نبود؟ 
پس چرا دل مرا
سیاه چاله کرد؟ 


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.