یکشنبه, 04 آذر,1403

جمجمه ات را به من قرض بده برادر

14 مرداد 1397 02:44 | 0 نظر | امتیاز: 2.04 با 68 رای

درباره کتاب:

«جمجمه ات را قرض بده برادر» سخن از قهرمان‌هایی‌ می‌گوید که شک وتردیدشان را لابه‌لای شعارهای پرطمطراق مخفی نمی‌کنند و آن‌قدر شجاع هستند که از حال بدشان حرف بزنند. مرتضی کربلایی‌لو از آدم‌های قصه‌اش بت نساخته، این آدم‌ها از دل آسمان نیامده‌اند و قرار نیست شور و اشتیاقشان را برای شهادت بدون ذره‌ای ترس نشان بدهند. شخصیت‌های این داستان، قهرمان‌هایی هستند که به‌موقع می‌ترسند، به‌موقع می‌خندند و به‌موقع جا می‌زنند. آن‌ها هم از جنگ خسته می‌شوند، از بلاتکلیفی، از سرما و از دوری، دوری، دوری... .

 

قسمتی از کتاب:

هلال ناگهان دید ساق و سالم در کفشکن جلو چادر نشسته و چند ورق کاغذ دستش است. هوا گرگ و میش بود و صدایی نمیشنید. کسی در محوطه نبود. انگار همه، هرکس که آثار حضورش در گوشه کنار دیده میشد، در خواب بودند. یا انگار صبح فردای عملیات بود و کنار ساحل افتاده بود و از خواب بیدار شده بود و صدای امواج را میشنید و میدید که جنازههای سیاهپوش، برخــی طاقباز و برخی دمر، با هر یورش موج تکان میخورند...
 


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.