جمعه, 31 فروردین,1403

باغ خرمالو

10 اردیبهشت 1397 00:00 | 0 نظر | امتیاز: 2.1 با 10 رای

درباره کتاب:

این رمان، روایت گر استعفا و تبعید رضاشاه پهلوی به خارج از کشور است، زمانی که کشور در اشغال متفقین قرار دارد. در آن هنگام پهلوی دوم با خانواده سلطنتی به شهرهای ایران از جمله تهران، اصفهان، یزد، بندرعباس سفر می کند و در این سفر چند نوجوان با آنان دیدار می کنند. نویسنده با نگارش «باغ خرمالو»، در حقیقت شخصیت شکست خورده یک دیکتاتور را به تصویر کشیده است. این رمان در نهمین جشنواره داستان انقلاب اثر برگزیده شناخته شد. 

 

قسمتی از کتاب:

دزد! دزد! آهای دزد!

همه ی تنم یکباره خیس عرق شد. حالا درست است که ما بی اجازه رفته بودیم بالای پشت بام ولی دیگر دزد هم نبودیم. تازه اصلا کفتر چاهی که صاحب نداشت . یعنی صاحبش اولین نفری بود که آن را میگرفت. اما خب مصیبت اینجا بود که این قانون را همه اهالی ده باور داشتند الا فیض الله، که حالا چماق به دست جلوی بخشداری ایستاده بود.

من و حسینعلی در حالی که کفترها را محکم گرفته بودیم زل زده بودیم به فیض الله. حالا نگو زن و بچه اش هم با دیدن او دوباره روحیه گرفته اند و مثل لشکر سلم و تور دارند آماده ی حمله می شوند.

 

 

 


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.