«تخران» در کویر
17 مرداد 1397
03:12 |
0 نظر |
امتیاز: 5 با 1 رای
گزارش نشست نقدوبررسی مجموعهداستان «تخران» نوشته «مجید اسطیری» در حلقهی داستانی کویر سبزوار
نشست نقدوبررسی مجموعهداستان «تِخران» نوشتهی مجید اسطیری در حلقهی داستانی کویر شهرستان سبزوار برگزار شد.مجید اسطیری که خود اصالتاً سبزواری است، مجموعهداستان «تخران» را در سال 92 توسط نشر شهرستان ادب منتشر کرد. گزارشی از این نشست را با یکدیگر میخوانیم:
سوژههای خاص، حوادث جذاب، روایتهای مبتکرانه و از همه مهمتر کشف در نگاه به جهان!
در این نشست، علی ششتمدی، دانشآموختهی دکترای زبان و ادبیات فارسی، نکات برجستهی مجموعهداستان «تخران»را برشمرد و گفت:
«ویژگی برجستهی داستانکوتاههای این مجموعه، سوژههای روایت آنها است. در این داستانها، تقاطع حوادث با شخصیتهای داستان شکلی از روایت را ایجاد میکند که با آنچه «کلیشه» مینامیم، بسیار متفاوت است و به همین دلیل در ذهن رسوب کرده و برای مدتی طولانی ذهن را به خود مشغول میکند.
یکی از ضعفهای معمول در داستانهای نویسندههای جوان کشور ما، ضعف روابط علی و معلولی در داستان است. به شکلی که داستانها باورپذیر نبوده و با منطق زندگی مردم جامعه سازگار نیست. این مشکل در فیلمنامهها نیز به وفور مشهود است. داستانهای مجموعهی «تخران»، ماجراهای بسیار عادی را روایت میکنند که در گرههایی داستانی آن اتفاق عجیب و غریبی نمیافتد؛ اما همین روند عادی نیز از کشش و جذابیت خاصی برخوردار است. ژرفنگری در اجتماعی زنده و پویا، داستان را از ایجاد ناپایداری و کنش غیرعادی و فراتر از باور، بینیاز کرده و باعث شده مخاطب بهراحتی «دروغ روایت» را باور کند.
در داستانهای این مجموعه، روایت به شکلهای متنوعی ارائه میشود. از داستان «میگوئل، آه، آه، میگوئل» تا داستان «عقب» و داستان «تخران» تفاوتهای زیادی در روش روایت وجود دارد. به این ترتیب، مخاطب در حرکت از داستانی به داستان بعد تفاوت را کاملاً حس کرده و مانند برخی مجموعهداستانها این حس به وجود نمیآید که همهی داستانها از یک شیوهی روایت استفاده کرده و صرفاً ماجراهای متفاوتی را روایت میکنند.
«کشف» برجستهترین ویژگی این داستانها است. اتفاقات معمولی، شخصیتهای نه چندان خاص، روایت متنوع و ... همه منتهی به کشف میشوند. در واقع در این داستانها که «ماجرا» با ایجاد سؤال و گرهافکنی پیش نمیرود و شخصیتها نیز ملموس و عادی هستند، تنها عامل ایجاد تعلیق و کشش در مخاطب، کشف در روایت است. مخاطب دنبال مسئلهای در داستان میگردد که او را کنجکاو کرده، اما این مسئله، یک گرهی روایی نیست؛ بلکه یک چالش فکری است که در اثر درگیری شخصیتها و اتفاقات ایجاد میشود. به نظر من بهترین داستان این مجموعه که حس لذت توأم با تفکر را به شکل خوبی ایجاد میکند و کشش حاصل از کشف آن نیز مناسب است، داستان «آن پاییز شدید» است. این داستان را از نظر دیگر ویژگیهایی هم که در بالا آمد، شاخص میدانم.
البته گاهی یکی از این داستانها برخی از ویژگیهای طرح شده را با درجه ب کمتری در روایت خود دارند. مانند داستان «صفر چهار» به دلیل روایت برگرفته از واقعیت یا داستان «در خانهی سیاه من بمان» به دلیل مشابه. از طرفی دیگر داستانهای این نویسندهی جوان، جای پیشرفت زیادی هم دارند و میتوان با ارتقای قدرت هنری داستانها، به آثاری با سطح بالاتر نیز امید داشت و نمیتوان با همهی این نکات مثبت، یک مجموعه را خالی از نقطه ضعف و در انتهای راه کمال دانست. اما درمجموع، مجموعهداستان کوتاه «تخران» دارای داستانهایی جذاب و خواندنی است که میتوان آن را جهت مطالعه و تفکر توصیه کرد. این مجموعهداستان کوتاه در میان آثار روایی منتشر شده در سالهای اخیر نیز ویژگیهای شاخص و متمایزی دارد که تعدادی از آنها در شرح مطلب آمد. امید است تکتک داستانهای این مجموعه در فرصت مناسب مورد تحلیل مفصل قرار گیرند».
ترس از ترس!
منتقد دیگر این جلسه، خانم صفورا تقویمقدم بود که ضمن اشاره به نکاتی در خصوص تکتک داستانها، «ترس»های روانشناختی را به عنوان مسئلهی اصلی بیشتر داستانها، مطرح کرد و افزود:
«نویسنده در اینمجموعه نقایصی را که ذهن انسان با آن اُخت کرده، بهخوبی نشان میدهد. نقایصی مثل ترس (که مادر تمام بیماریهای انسان شناختهشده)، وابستگی به زمان، مکان، اشیاء، اشخاص و... .
در داستان «بیا برویم بهچهلویکسال بعد»، وابستگی به مکانی به نام آلاچیق و زمانی به نام سالگرد ازدواج، نوعی وابستگیکه پیرمرد و پیرزن بهخاطر ترسِ از بینرفتن خاطرات گذشته و در گذشته زندگیکردن، افسار زندگی خود را به آن سپرده بودند و نمیخواستند از اینوابستگی خود، دست بردارند و به هر قیمتی باید روی همانآلاچیق مینشستند و با خاطرهبازیشان عشق میکردند.
وابستگی بهموادمخدر و ترسِ رهایی از مواد (بهتر بود اشارهی مستقیم بهکراک نمیشد) در داستان «خدا کند تو هیچ خواب خوبی نبینی!» به نقطهی اوج خود، یعنی افراط و تفریط، رسیده بود. وسوسهی موادف شخصیت را قلقلک میداد و ترس از مرگ، سلانهسلانه افسار ذهنش را به خود سپرده بود و هیچگاه جای خود را با امید جابهجا نکرد. «میخواست به عزرائیل بگوید که راحت جانش را بگیرد... یکبار خودش را خراب کردهبود.»
ترس در داستان «غول سرخ ششطبقه»، از جمله ترسهایی بود که انسان باید با آن مواجه میشد و به قول معروف، میرفت توی دلش.
در داستان «تخران»، ترس از قضاوت دیگران و تأییدنشدن در اجتماع برای اعتقاد شخصی، دختر را پریشان کرده بود؛ حتی نتوانسته بود در مورد عقیدهاش به خودش تخفیف بدهد و آرامشش را در هر حال حفظ کند.
ترس از فرزنددار نشدن و وابستگی به فرزند (همسایهی دیواربهدیوار) در داستان «دیواربهدیوار» که استادانه سروتهاش همآمدهبود و روزنههایی از امید با ترس، جایش را عوض کرده بود.
ترس از مشکلات زندگی و پذیرفته نشدن فرد در خانواده، در داستان «پیراهن پارهپارهی عبدالله»، غلام را مجبور کرد که یکراست برود دنبال عقیدهای که در دید اهالی آنروستا تاریخ مصرفش گذشته و هیاهوی عقیده، حکایت مردمی شد که شاید جهالتشان را زیر نقاب غرور، مخفی کرده بودند و با سرریزشدن و چسبیدن غلام به این عقیده، خانهتکانی دوبارهای شد برای ترس از مشکلات زندگی و پناهبردن بهعقیدهشان. آنها بدون اینکه بهعجزشان رسیده باشند و بدون اینکه جنگیده باشند، خیلی زود با قیلوقالشان خود را تسلیم تقدیر کردند.
داستانهای «ژانپیاژه بیژانپیاژه»، «بیا برویم بهچهلویک سال بعد»، «دیواربهدیوار» و «آن پاییز شدید» را به خاطر موضوعهای غیرتکراری، درونمایههای محکم، زاویهدید بهجا، شخصیتپردازی قوی، فضاسازی و تصویرسازی مناسب و ساختار جاندارِ منسجمشان، بسیار پسندیدم.
نوشتن، به دور از تعصب
اعظم اسراری، دیگر منتقد این نشست نیز نقاط قوت داستانهای مختلف کتاب «تخران» را برشمرد و گفت:
کتاب «تخران» مجموعهای از چند داستان کوتاه است که هر کدام در جای خود، دارای جذابیتها و نقاط قوت، گاهی هم ضعف و کاستی هستند. ولی درمجموع، نثر قوی، تنوع بسیار زیاد در نوع پردازش داستانها و همچنین جذابیت در استفاده از راویهای گوناگون، این اثر را خواندنی و قابل تأمل کرده است.
نویسندهی «تخران» به دور از هر نوع تعصب فکری - البته به جز داستان «صفر چهار» - به روایت زندگی شخصیتهایش پرداخته و همین مسأله از نکات قوت این اثر است؛ انگار که نویسنده، دنیایی از زندگیهای گوناگون با شخصیتها و اتفاقات رنگارنگ را کنار هم قرار داده تا در کنار لذت بردن از داستانهای کوتاه، با آنها همراه شود، تأمل کند، تصمیم بگیرد یا حتی شاید قضاوتشان کند.
یکی از داستانهای قابل بحث و تأملبرانگیز این مجموعه «آن پاییز شدید است» که با نحوهی روایت جالب خود، خواننده را با راوی داستان، که جوانی کم سن و سال است، همراه میکند و بدون توضیح اضافی، فقط با قرار دادن دیالوگها در برابر خودگوییهای درونی راوی، شخصیتپردازی کرده و خواننده را با روایت همراه میکند.
داستان دیگر این مجموعه، «در خانهی سیاه من بمان»، با استفاده از راوی نامتعادل و بیمار، بخشی از قصهی زندگی یک شخص مشهور را بازگو میکند؛ ولی هیچ کلیشه و تکراری خواننده را آزار نمیدهد؛ چون داستان از زبان راوی جذامی بیان میشود. زمان و مکان در دنیای راوی درهمریخته میشود و شخصیتها قاطی شده و درنهایت، داستان بهزیبایی شکل میگیرد.
تنها نکتهی قابل تأمل، استفاده از کلمهی جذام در داستان است که با توجه به قوت شخصیتپردازی و مشخص بودن وضعیت راوی، نیازی به آن احساس نمیشود.
با امید موفقیت برای نویسندهی این کتاب ارزشمند و با امید چاپ آثار ارزشمند بعدی.
جلسات حلقهی داستانی کویر سبزوار هر هفته سهشنبهها در محل کتابخانهی عمومی حاج ملاهادی سبزواری برگزار میشود.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.