پنجشنبه, 01 آذر,1403

وضعیت بی عاری

30 بهمن 1397 05:21 | 0 نظر | امتیاز: 5 با 2 رای

.درباره کتاب:

وضعیت بی‌عاری داستانی پر افت و‌خیز و پرماجراست. روایتی چند بعدی از عشق، جنگ، جغرافیای جنوب ایران، فرهنگ و رسوم مندائیان ساکن جنوب ایران و از همه مهم‌تر دین‌شناسی صابئین مندائی‌ست. داستان در جنوب ایران اتفاق می‌افتد. «حلیمه» دختر مسلمانی که زندگی پر فراز و نشیبی داشته به روایت داستانش می‌نشیند. تعریف میکند از دل باختنش به رام، پسر یکی از بزرگان آیین مندایی که چشم همه به اوست تا جهان را پر از خیر و برکت کند. داستان از زبان سیزده راوی روایت می‌شود و همگی در طول هم ماجرای کلی رمان را پیش می‌برند. رام عاشق حلیمه می‌شود اما دست تقدیر اجازه نمی‌دهد این دو به سادگی به هم برسند. اما عشق واقعی آنها ماجراهای دیگری را برایشان رقم می‌زند. پایان داستان به جنگ تحمیلی ایران و عراق می‌رسد. اندوهی که این جنگ در دل حلیمه به پا می‌کند، دور از هرگونه تکرار و چندباره‌گویی از زاویه تازه‌ای به توصیف جنگ و می پردازد. در تمام سطرهای کتاب عشق بی‌اندازه حلیمه و رام به یکدیگر و بعدتر عشق حلیمه به پسرانش داستان را دارای لایه‌های عاطفی عمیقی می‌کند که مخاطب را با هنرمندی تمام با خویش همراه می‌سازد.

 

قسمتی از کتاب:

می‌نشستم کنار رود کارون و نگاه مردها و زن‌هایی می‌کردم که توی رود داشتند وضو می‌گرفتند و همان‌جا کنار رود به سمت شمال نماز می‌خواندند. همه‌شان به نظرم آدم‌های نامردی می‌آمدند. انگار دست به دست هم داده بودند تا من را عاشق کنند و بعد هم عشقم را توی شط غرق کنند. خیلی روزها زودتر از خانه بیرون زدم و آمدم لب شط و تا آخرین نفر هم نشستم اما دیگر رام را ندیدم. انگار آب شده بود و رفته بود توی زمین. خدا خودش از دل من خبر داشت که اصلا دنبال گناه نبودم و فقط می‌خواستم از دور نگاهش کنم. هیچ نشانی هم از او نداشتم، فقط یک اسم؛ رام. اسمی که به نظرم زیباترین اسم جهان بود. اسمی که من را انگار رام کرده بود و آرام شده بودم دیگر از نخل بالا نمی‌رفتم با بچه‌ها بازی نمی‌کردم. مادر نگران بود و مدام سوال‌پیچم می‌کرد: «چت شده تو دختر؟ عزیزُم، سی‌چه ئی‌طو می‌کنی؟»


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.