جمعه, 10 فروردین,1403
مصاحبه مرتضی کاردر با شهسواری

گفت‌وگو با محمدحسن شهسواری پیرامون رمان «ایران شهر»

01 خرداد 1398 03:00 | 0 نظر | امتیاز: با 0 رای

به نقل از روزنامه همشهری:

خلق اثری بزرگ درباره جنگ همواره یکی از دغدغه‌های بسیاری از نویسندگان ایرانی و کسانی بوده که تجربه سال‌های جنگ را از سر گذرانده‌اند؛ اثری که درخور بزرگی جنگ باشد و بخشی از حماسه سال‌های مقاومت و دفاع را بازآفرینی کند. در سال‌های گذشته نیز کوشش‌هایی برای خلق آثار بزرگ درباره جنگ شده که بسیاری از آنها با موفقیت مواجه نشده‌اند. 
انتشارات «شهرستان ادب» در روزهای آخر نمایشگاه، جلد نخست رمان «ایران‌شهر» اثر محمدحسن شهسواری را منتشر کرده است. «ایران‌شهر» قرار است یک رمان بزرگ چندجلدی باشد که به روایت شهر خرمشهر از روزهای نخست جنگ تا سقوط می‌پردازد. 
محمدحسن شهسواری، داستان‌نویس و مدرس داستان‌نویسی، نام‌آشنای این سال‌هاست که علاوه بر انتشار رمان‌هایی مثل «پاگرد»، «شب ممکن»، «میم عزیز»، «وقتی دلی» و... داستان‌نویسان بسیاری به جامعه ادبی ایران معرفی کرده است.  کتاب« حرکت در مه» کتاب موثر او درباره آموزش داستان نویسی است.
 حالا جلد نخست متفاوت‌ترین و بزرگ‌ترین اثر او درباره جنگ منتشر شده است،  آنها که پیش از انتشار، اثر را خوانده‌اند می‌گویند که «ایران‌شهر» می‌تواند جنگ و صلح ایرانی باشد. با محمدحسن شهسواری درباره «ایران‌شهر» گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

دوستداران ادبیات جنگ سال‌هاست که خلق اثر رمان بزرگی درباره جنگ را در انتظار می‌کشند. حالا جلد نخست رمان چندجلدی «ایران‌شهر» منتشر شده است. سابقه و پیشینه شما در ادبیات داستانی این توقع را پدید می‌آورد که این اثر همانی باشد که سال‌ها انتظارش را می‌کشیده‌اند. 
همه دوست داریم که چنین اثری باشد ولی من خیلی جدی به خودم و جامعه ادبی می‌گویم که چنین نیست. اگر فکر کنیم که است راه پیشرفت را بسته‌ایم. البته خوانندگان باید منتظر چنین اثری باشند. حق دارند به اندازه عظمت واقعه سختگیر باشند تا آثار بزرگی در خور جنگ خلق شود. 

«ایران‌شهر» به روزهای آغاز جنگ تا سقوط خرمشهر می‌پردازد که از تکه‌های فراموش شده جنگ است. چه شد که این بخش از جنگ را برای روایت انتخاب کردید؟
علت اصلی‌اش شخصی است که نمی‌توانم بگویم و بهتر است برای خودم نگه دارم اما از نظر دراماتیک اگر بخواهیم نگاه کنیم، روزهای اول جنگ از دوره‌هایی است که جنگ شکل حرفه‌ای نظامی ندارد و طیف‌های مختلف مردم و نظامی‌ها در جنگ حضور دارند از این جهت، مقاومتی که صورت گرفته با همه سال‌های بعد فرق می‌کند. 

شما از طیف نویسندگان جنگ نیستید. چقدر آثار نویسندگان جنگ را خوانده‌اید و چقدر برای نگارش اثر پژوهش کرده‌اید؟ 
در ادامه پاسخ به پرسش نخست باید بگویم که آثار بزرگی در حوزه ادبیات جنگ خلق شده است مثل «شطرنج با ماشین قیامت» حبیب احمدزاده، «سفر به گرای 270 درجه» احمد دهقان، «گنجشک‌ها بهشت را می‌فهمند» از حسن بنی‌عامری، «حیاط خلوت» فرهاد حسن‌زاده، «دوشنبه‌های آبی ماه» محمدرضا کاتب، «هلال پنهان» علی‌اصغر شیرزادی و «عقرب در ایستگاه راه‌آهن اندیمشک و ...» حسین آبکنار و ... من خوشبختانه همه این آثار و بسیاری دیگر از رمان‌ها و داستان‌های جنگی را خوانده‌ام. بیش از یک دهه هم در کار بازنویسی خاطرات رزمندگان بوده‌ام. پس خیلی بیگانه نیستم. اما برای نگارش این اثر می‌توانم بگویم تقریباً همه آثاری که درباره روزهای نخست جنگ موجود بوده از خاطره، داستان و رمان تا مستند، فیلم و... را دیده‌ام. البته آثاری هم بودند که نتوانستم به آنها دسترسی پیدا کنم.

و چقدر کارتان مبتنی بر پژوهش‌های میدانی و گفت‌‌و‌گو با آدم‌هایی است که در روزهای مقاومت خرمشهر حضور داشتند از خرمشهری‌هایی مثل سید صالح موسوی و محسن راستانی تا ناخدا هوشنگ صمدی و دریادار سیاری و مدافعان گمنام دیگری که از مردم عادی خرمشهر بودند. 
اصلاً اولین سفرم را با محسن راستانی به خرمشهر رفتم. هم ایشان محبت کردند و واسطه شدند تا با قهرمانانی چون سید صالح موسوی، محمد نورانی و بسیاری دیگر از مدافعان خرمشهر دیدار کنم. متأسفانه فرصت دیدار با ناخدا صمدی برایم فراهم نشد اما چند گفت‌و‌گوی تصویری و مکتوب از ایشان و سایر تکاوران قهرمان نیروی دریایی درباره روزهای مقاومت دیده‌ام و خوانده‌ام. در عین حال به جز شخصیت‌هایی که نام بردید با مردم عادی از طیف‌های مختلف که آن روزها از مدافعان خرمشهر بوده‌اند گفت‌و‌گو کرده‌ام. علاوه بر این، در سفری همراه با دوستی مستندساز، از مرز شلمچه تا پل خرمشهر، محله به محله فیلم گرفته‌ام تا تصویرم از خط مقاومت کامل‌تر شود. 

جلد نخست «ایران‌شهر» به نمایشگاه آمده است. شنیده حاکی از این است که «ایران‌شهر» یک اثر بزرگ چندجلدی است. تا حالا چند جلد از رمان را نوشته‌اید و فکر می‌کنید نهایتاً اثر در چند جلد به انجام برسد؟  
3جلد نخست رمان تمام شده است. کتاب قرار است از 29 شهریور 1359 تا 4 آبان 1359 را روایت کند. در جلد سوم کتاب تازه به روز سوم مهر رسیده‌ام. سعی نخواهم کرد بی‌دلیل کتاب را فربه کنم. اگر جلو بروم و ببینم که به ورطه تکرار افتاده‌ام از برخی روزها خواهم گذشت. 

تا اثری درباره جنگ خلق می‌شود و ناشر به نوعی وابسته به نهادهای حاکمیتی است بحث ازلی ابدی سفارشی بودن اثر و تولید آثار سفارشی به میان می‌آید و احتمالاً دیر یا زود چنین پرسش‌هایی درباره اثر شما نیز مطرح می‌شود. نظرشماچیست؟
«ایران‌شهر» سفارشی است ولی سفارش خودم به خودم است. خودم به دوستان موسسه شهرستان ادب پیشنهاد دادم که می‌خواهم چنین رمانی بنویسم و آنها هم قبول کردند. اما حتی اگر سفارش آنها بود هم این کار می‌کردم. هیچ ایرادی در سفارش دادن نیست. منتها نویسنده نباید از اصول و معیارهای خودش در خلق اثر هنری عدول کند. این اثر هیچ فرقی با آثار دیگر من که نشر چشمه یا افق یا ققنوس منتشر کرده است، ندارد.


سطرهایی از رمان:
نزدیک غروب بود. طاقت سروان حسین حشمت‌یار طاق شده بود و می‌خواست دژ را به سرگروهبان بسپارد و راه بیفتد سمت پاسگاه خَیّن. از ظهر، کارون زیر آتش می‌جوشید. خبر رسیده بود ناوچه‌های عراقی، قایق اکیپ دادستانی را غرق کرده‌اند. از آن بدتر، ناو دیگرشان کشتی سروناز را مجبور کرده بود پرچم ایران را پایین بکشد و پرچم عراق را بالا ببرد. خدا را شکر می‌کرد این صحنه را به چشم ندیده وگرنه بعید نبود کار دست خودش بدهد. وقتی بالأخره طاقت نیاورد و راه افتاد سمت پاسگاه خیّن که از ظهر در آتش می‌سوخت، یاد ده روز پیش افتاد و گریه‌های استوار رکنی در جزیره‌ مینو. 30نفر از نیروهایش به فرماندهی استوار رکنی در جزیره مستقر بودند. استوار گریه می‌کرد و می‌گفت: «این قدر از قانون کشتی‌رانی مرزی می‌دونم که هر کشتی باید برای عبور از آب مشترک، پرچم هر دو کشور رو بزنه. 2روزی هست ناوهای عراقی کشتی‌ها را مجبور می‌کنند پرچم ایران رو پایین بیارند. جناب سروان، شما فکر کن جلوی چشمت ناموست رو... . تو رو به ناموس فاطمه زهرا، بذارید با 106 شلیک کنم به هر کشتی‌ای که پرچم ایران رو پایین می‌کشه.»


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.