شنبه, 03 آذر,1403
خدیجه زمانیان

گفت‌وگو با محمد خسروی‌راد به انگیزه انتشار «نقل گیتی» | دوراهی عشق و وطن

25 تیر 1398 15:18 | 0 نظر | امتیاز: با 0 رای

«نقل گیتی» یک رمان با صفحات کم اما با تصاویر و خرده‌داستان‌های زیاد است که در پستوی هرکدام تجربه‌های شخصی و انسانی خانه کرده است. خوش‌خوان و پرکشش و البته معناگرا و پر محتوا و عمیق. «سهیل» که در جمع سربازان صدام به عنوان نیروی احتیاط فراخوان شده و در خط مقدم قرار است با ایرانی‌ها بجنگد، با برخی آدم‌ها ارتباط می‌گیرد و فضا را مهیا می‌کند تا از جمع نیروهای صدام فرار کند و به ایرانی‌ها بپیوندد. حضور سهیل در جمع ایرانی‌ها و پس از آن در سپاه بدر به هشت سال جنگ ایران و عراق ختم نمی‌شود و پس از جنگ هم در شهر مشهد زندگی می‌کند. زندگی آرام و عاشقانه با یک همسر ایرانی به نام «گیتی».

درست زمانی که زندگی به این زوج، روی خوش نشان می‌دهد، آمریکایی‌ها به عراق حمله می‌کنند و در اندک زمانی دیکتاتوری صدام و حزب بعث فرو می‌ریزد و با شکل‌گیری عراقی جدید، سهیل فیلش یاد هندوستان می‌کند و فضا را برای خود و دوستانش مناسب رشد و پیشرفت می‌بیند.

سهیل به گیتی پیشنهاد می‌دهد به کربلا بروند و آنجا زندگی کنند؛ گیتی اگرچه عاشق زیارت است اما ترجیح می‌دهد در شهر و کشور خود زندگی کند و این آغاز کشمکشی است داستانی که رمان «نقل گیتی» را شکل می‌دهد و داستان‌هایش را می‌سازد. رمان در قالب نامه‌هایی که گیتی و سهیل به هم می‌نویسند روایت می‌شود؛ نامه‌هایی که انگار قرار است آدم‌های داستان را در کشاکش یک دو راهی میان عشق و وطن قرار دهد و این وضعیت تا اندازه‌ای بغرنج، لحظه‌هایی از سرگشتگی، استیصال، غرور، عشق و حماسه‌ آدمیزاد را به تصویر بکشد. سهیل تلاش می‌کند در نامه‌های خود گیتی را متقاعد کند که به عراق برود و زندگی را کنار هم ادامه دهند و با نقل چند داستان از جمله عشق پیرمرد و پیرزن ایرانی به سرزمینشان و همین‌طور از شرایطی که برای او در عراق پیش آمده و مقام و پست‌هایی که در انتظار اوست می‌گوید و گیتی نیز پاسخ‌هایی از جنس یک زن شرقی دارای درک بلند و عاطفه سرشار را برای سهیل ارسال می‌کند.

خسروی‌راد، از آن دسته نویسنده‌های کم‌گو و البته پرکاری است که نزدیک به 30 ‌سال است می‌نویسد. ویژگی نخستین مجموعه داستان‌های خسروی که اوایل دهه 70 توسط انتشارات سوره‌ مهر چاپ شد، کوتاه بودن آن‌ها بود و همین موضوع، چه خوب و چه بد، در رمان نقل گیتی نیز به چشم می‌خورد؛ رمان کوتاه، کم‌گو و اما پر داستان. این کوتاه‌نویسی را در کارهای غیرداستانی خسروی هم می‌توان یافت.

محمد خسروی‌راد متولد 1349 و نویسنده 28 عنوان کتاب در حوزه بزرگسال و کودک و نوجوان است. آثار او تاکنون توانسته برنده دو دوره جایزه کتاب سال شود. از میان آثارش می‌توان به «فریاد در تاکستان» اشاره کرد، کتاب زندگی و خاطرات دکتر مرتضی شیخ که در پی استقبال مخاطب، این کتاب به چندین چاپ رسیده است.

گفت‌وگوی ما را با این نویسنده به انگیزه انتشار نخستین رمانش با عنوان «نقل گیتی» بخوانید.

 

* در «نقل گیتی» به دو مفهوم عشق و وطن پرداخته‌ و داستانتان را بر این دو بستر روایت کرده‌اید. چه طور شداین دو مفهوم برای شما دستمایه نوشتن نخستین رمان شد؟

** دستمایه بسیاری از آثار ادبی عشق بوده است و البته در آثار به وطن هم پرداخته شده است. حب وطن علاوه بر اینکه مسئله‌ای ملی است اما دینی هم هست و در متون دینی هم بر آن تأکید شده است، اما برای من دغدغه این بود که وقتی آدمی‌ سر دوراهی عشق و وطن قرار گیرد، چه می‌کند. طبیعی است نویسنده نباید پاسخ پرسش‌هایی را که در ذهنش شکل می‌گیرد، در داستانش دیکته کند. فقط باید طرح سؤال کند و نتیجه‌گیری برعهده مخاطب است.

در کتاب طرح سؤال کردم و موقعیت‌های مختلفی هم برای پاسخ‌های متفاوت ایجاد کردم، اما تلاش داشتم حکم ندهم. به هر حال در نخستین اثر به دنبال طرح دغدغه‌های ذهنی‌ام بودم.

 

* معنای عشق و وطن در کتاب در حال تغییر است و اینکه برای وطن مرز جغرافیایی قائل نیستید.

** در داستان دیدگاه‌های مختلفی درباره مفهوم وطن وجود دارد. نخستین مفهوم درباره علت حضور رزمندگان در جبهه است و اینکه حضور این‌ها بر چه اساسی بوده؛ دفاع از خاک و مرز جغرافیایی و یا مسائل مهم‌تر؟ من موقعیت‌هایی را ایجاد کرده‌ام که آدم‌ها نگاهشان را در مورد وطن می‌گویند. پیرمرد و پیرزن و سهیل و گیتی نماینده آدم‌هایی هستند که هر کدام نگاهی به مفهوم وطن دارند. ممکن است در مفهومی، ‌مخاطب به این نتیجه برسد، خاورمیانه وطن است و یا بگوید همزبانان او هموطنانش هستند. من دست‌کم در این اثر به مرز جغرافیایی قائل نبودم اما افرادی هستند که قائل به مرز جغرافیایی صرف هستند.

 

* البته بخش بزرگی از هدف جنگ ایران و عراق و ادامه‌دار شدن این جنگ حفظ همین مرز جغرافیایی بوده، چون جنگ بین دو کشور مسلمان بوده است.

** بله همین‌طور است. به هر حال من تلاش کردم دیدگاه‌های مختلف را بیاورم و در نهایت مخاطب به جمع‌بندی برسد. یکی از معیارهای وطن، مرز جغرافیایی است، اما سؤال این است آیا فقط همین است و پرسش مهم‌تر این است که وطن با همه تعاریفش چه جایگاهی در مقابل عشق دارد؟ آیا وطن مهم‌تر است یا عشق؟ دغدغه گیتی در همین مرز جغرافیایی مانده است و حاضر نیست این مرز را ترک کند. در این اثر فرصت داده شده همه دیدگاه‌ها مطرح شود.

 

* چرا مفاهیم مختلف «وطن» این قدر برای شما اهمیت داشت؟

** از زمانی که خواندن و نوشتن را آغاز کردم، به وطن و مفهوم وطن علاقه‌مند شدم و خواستم حد و مرز را بدانم. در مورد وطن پرسش‌های زیادی در ذهنم به وجود می‌آمد. مثلاً اینکه چرا کسی که برای وطن شعر گفته حالا در خارج از ایران دفن است؟ چرا بر سر تبار شاعران و نویسندگان جنگ است و ملت‌ها به دنبال این بوده‌اند قله‌های ادبی و فرهنگی را مال خود کنند، در حالی که زمانی همه متعلق به یک جا بوده‌اند. برای این پرسش‌های ذهنی، پاسخ قطعی نداشتم و حس کردم این پرسش‌ها در ذهن بسیاری باشد. وظیفه ادبیات همین طرح پرسش‌ها و بیان دغدغه‌های جمعی است. 

 

* وقایع این رمان چقدر حاصل تجارب زیستی شماست؟

** رمان هیچ وقت نمی‌تواند خارج از تجارب زیستی نویسنده‌ها باشد، اما مسلماً همیشه عین چیزی که اتفاق می‌افتد نقل نمی‌شود. تجربه مفهوم است که موقع نوشتن خیال به کمک می‌آید و آن را دراماتیزه می‌کند و در خدمت داستان قرار می‌دهد و یا شاید نویسنده تجارب خردی داشته باشد و آن‌ها را به صورت دیگری در داستانش مطرح کند که همه این‌ها محصول خیال نویسنده است و واقعی نیست.

 

* پیش از نوشتن این رمان شما سال‌ها در زمینه تاریخ شفاهی جنگ فعالیت می‌کردید و آثار زیادی نوشته اید. تجاربی که در زمینه نوشتن در این حوزه داشتید چقدر در نوشتن این داستان به شما کمک کرد؟

** آنچه به عنوان تاریخ شفاهی و خاطره از من منتشر شده مستقل از این رمان بوده‌اند و هیچ کدام از آن‌ها به کارم نیامده است، اما حتماً کسب تجربه و شناختی که با توجه به نوشتن آن‌ها از درک آدم‌ها و موقعیت‌های مختلف پیدا کرده‌ام در نوشتن این رمان به کمک من آمده است.

 

* مسئله‌ای که در شخصیت‌پردازی این کتاب وجود دارد، خاکستری بودن آن‌ها و تلاش شما برای حفظ این شخصیت‌های خاکستری است، اتفاقی که کمتر در حوزه داستان‌های دفاع مقدس رخ می‌دهد به جز شخصیت پیرمرد و پیرزن داستان که اغراق آمیز به نظر می‌رسند. چطور به سمت این نوع شخصیت‌پردازی رفتید؟

** اصل کلی داستان خلق شخصیت خاکستری و موقعیت خاکستری است. آدم‌های داستان در سن و سال خاصی هستند که نظرات و عملکرد آن‌ها در حال تغییر است. اما پیرمرد و پیرزن داستان به سن مطلق‌گرایی رسیده‌اند و دیگر تغییر رویه برای آن‌ها آسان نیست، برای همین دیالوگ‌های تکراری از زبان این دو می‌شنویم و حاضر به پذیرش خیلی چیزها هم نیستند، اما هر چه شخصیت‌ها به سمت سیاه و سفید بروند، ضمن اینکه می‌خواستم با خلق این دو شخصیت، جذابیت‌های داستانی خاصی برای مخاطب ایجاد کنم و البته آدم‌های مطلق گرا در اطراف ما کم نیستند. همچنین خواستم مفهوم عشق و وطن را در دو نسل و دو زوج سهیل و گیتی و پیرمرد و پیرزن نشان دهم و به مقایسه دو نسل و تغییر تعریفشان از این دو مفهوم بپردازم.

 

* در مورد شخصیت «سهیل» پر چالش‌ترین شخصیت این کتاب صحبت کنید. شخصیتی که اگر چه در نگاه مخاطب منفور است اما مابه ازای خارجی دارد و در میان مردم زندگی می‌کند.

** بله، بسیاری به من گفتند از این شخصیت بتدریج متنفر می‌شوند. آدم آرمان‌گرایی که در ابتدای کتاب به خاطر عقایدش جلای وطن می‌کند، اما می‌بینیم در ادامه به جایی می‌رسد که منافع و شرایط بهتر را بر هر چیزی ترجیح می‌دهد. مابه ازای شخصیت سهیل زیاد دیده می‌شود، هم در کسوت آدم معمولی و متأسفانه هم در کسوت مدیر و مسئول و البته این جمله معروف و مشهور از زبان آن‌ها شنیده می‌شود که «هرجا بتوانم خدمت کنم، آن جا هستم». جنسی از لیبرالیسم در نهاد این شخصیت‌ها وجود دارد که منفعت طلبی، اصل اساسی آن‌هاست و بر اساس این منفعت، عشق، وطن و هر چیزی تعریف می‌شود. این آدم‌ها دغدغه ذهنی من بودند و با همه انزجاری که از این نوع آدم‌ها داشتم، خواستم از آن‌ها بنویسم و البته خیلی تلاش کردم انزجارم را پنهان کنم. متأسفانه تفکر لیبرالیسم همه جهان را فرا می‌گیرد و نسل‌های بعد ما را هم فرا خواهد گرفت، آدم‌هایی که دائم در حال تغییر در جهت کسب منافع بیشتر هستند و حرف و عملشان یکی نیست.


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.