جمعه, 31 فروردین,1403

یادداشت امیرمحمد واعظی بر رمان «بی‌کتابی»

28 فروردین 1397 19:23 | 0 نظر | امتیاز: 5 با 1 رای

«بی‌کتابی» رمان محمدرضا شرفی خبوشان که توانست جایزۀ جلال آل احمد سال 96 را به خود اختصاص دهد، با استقبال کم‌نظیر منتقدان مواجه شده است. در ادامه نقدی را که امیرمحمد واعظی بر این کتاب نوشته است را با یکدیگر می‌خوانیم.

نفرین قرطاس

 

یکی از زشت‌ترین عادات برخی از فاتحان در طول تاریخ بشر، سوزاندن کتاب‌ها و کتاب‌خانه‌های حاکمان و اقوام مغلوب بوده‌ است. کتاب‌سوزی، رسمی بسیار ناگوار و ناشایست است، ولی تمدن‌های اصیل و قدرتمند بعد از هربار فتح شدن و سوختن، باز خویشتن را دریافته‌اند و آن‌چه از دست داده‌بودند را بازیافتند ولی انحطاط و سقوط هنگامی اتفاق می‌افتد که ملتی، خود ارزش آن‌چه دارد را از یاد می‌برد و این نسیان تا جایی پیش می‌رود که کتاب، اصلی‌ترین محمل حافظه تاریخی و علم و معرفت نسل‌های یک ملت،‌ از ارزش می‌افتد و تمدنی با ابتلاء به بیماری «بی‌کتابی» در درۀ انحطاط و خودباختگی سقوط می‌کند.

داستان کتاب «بی‌کتابی» نوشتۀ محمدرضا شرفی خبوشان، روایتی است از همین دوران انحطاط و ضعف تمدن ایران و مردمی که روزگاری سر به آسمان علم و معرفت می‌ساییدند، ولی در عهد شاهان قجری، آنتیکه‌خرها (عتیقه‌چی‌ها) براساس نگارگری و زیبایی شکل و تصاویر، کتاب‌های آن‌ را مال‌التجارۀ خود کرده‌اند و به کُنت و مسیوهای فرنگی می‌فروشند!

راوی داستان،‌ میرزا یعقوب آنتیکه‌خر است که تلاش می‌کند از اوضاع به‌هم‌ریختۀ مملکت در عهد مشروطه و استبداد صغیر محمدعلی شاه استفاده کند و تا می‌تواند نسخه‌های با ارزش خطی و پرنقش و نگار بیشتری را به چنگ آورد و به سفارت‌های دُوَل فخیمۀ روس و انگلیس برساند.

نویسنده با هنرمندی،‌ در طی روایت وقایع داستان، بدون ایجاد وقفه‌ای نامیزان، نشان داده است که چگونه در یک زمان، تمام عوامل انحطاط و بیچارگی ملت و تمدنی می‌تواند یک‌جا جمع شود. اعتیاد به مواد مخدر، زن‌بارگی، دنیادوستی و دین‌داری مُزَوِّرانه، خودباختگی و بیگانه‌پرستی، فساد و استبداد حکومت، ضعف ارادۀ مردم و تسلیم شدن در برابر ظلم،‌ فقر و بدبختی جماعتی که برای وعده‌ای غذا، خون هم‌وطنان و هم‌کیشان‌شان را می‌ریزند، همه و همه در داستان لمس می‌شوند و فلاکت و بدبختی را به نمایش می‌گذارند.

داستان همچنین روایتی از به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف، فرماندۀ روس بریگارد قزاق و همچنین سایر وقایع ایام پادشاهی محمدعلی‌ شاه قاجار را به تصویر می‌کشد که بدون خروج از متن اصلی ماجرا و در کنار آن بیان می‌گردد، روایتی گیرا از اتفاقی تلخ که البته شاید کمی غیرمنصفانه باشد، چرا که به دلایل سکوت برخی علماء مثل شیخ فضل‌الله نوری هیچ اشاره‌ای نمی‌کند.

علاوه بر این‌ها اوج دیگر هنر نویسنده، در این بوده‌ است که علاوه بر روایتی از تاریخ، به بیان احوالات شخصی و روحیات و تفکرات افرادی از اقشار مختلف در آن زمانه، از زبان راوی و سایرین،‌ پرداخته است. با توجه به فاصلۀ زمانی یک‌قرنی بین نویسنده و وقایع داستان، طبیعی و واقعی جلوه کردن این بخش‌های متن، نشان‌دهندۀ مطالعات و تحقیقات فراوان و عمیق مؤلف است.

در طی داستان، با صحنه‌هایی روبه‌رو می‌شویم که به صورت سورئال، ناگهان پدراندر(همان پدرخوانده خودمان!) میرزا یعقوب در گوشه و کنار و یا حتی آویزان از سقف(!) ظاهر می‌شود و کتاب‌هایی از گذشتۀ پرشکوهی از دست‌رفته می‌خواند. انتخاب متن این حکایات از کتب قدیمی و ارتباط دادن‌شان با موضوع جاری در داستان، خود حاکی از کار بسیار مفصل انجام شده توسط نویسنده است.

به‌جز این مورد هم، عنصر خیال در داستان بسیار به کار رفته ‌است و بخش بزرگی از ماجرا‌ها در خیالات میرزایعقوب اتفاق می‌افتد، همان‌طور که عناصر و نگاره‌های کتاب‌ها به ناگهان به راه می‌افتند و سخن می‌گویند و فریاد می‌کشند!

متن به‌هیچ‌وجه زبانی نرم و لطیف ندارد! جملات و کلمات زشت و زمخت و مبتذل در آن فراوانند که به فضاسازی زمانۀ سیاه و محنت‌آلود داستان بسیار کمک کرده ‌است، ولی داستان را برای برخی رده‌های سنی واقعاً نامناسب ساخته! این موضوع را می‌توان در به تصویر کشیدن صحنه‌های مبتذل و به کار بردن صریح عبارات مربوط به آن‌ها، به‌خوبی لمس کرد که هرچند در چهارچوب داستان به‌خوبی و کاملاً به‌جا می‌گنجد ولی مشکل مذکور را به وجود می‌آورد.

زبان داستان با توجه به دورۀ زمانی آن، اندکی سخت و با کلماتی بعضاً نامأنوس است،‌ ولی به طرز عجیبی خلل چندانی در فهم روایت داستان با وجود ندانستن معنای برخی کلمات به وجود نمی‌آید و بسیاری از معانی را می‌توان با توجه به جایگاه‌شان در متن فهمید. نویسنده توانسته با تلفیقی از زبان گذشته و حال، متنی با حال و هوای قاجاری ولی قابل فهم برای مردم روزگار خودش بنویسد.

داستان، پایان‌بندی بسیار جذاب و پرمحتوایی دارد. به طور عجیب و در ابتدا غیرقابل فهمی چند بخش آخر داستان به وصف تاریخ ضحاک و جایگاه او در داستان‌های کهن ایرانی می‌پردازد، که ضحاک که بود و از کجا آمد و چه کرد؟ به‌طوری‌که تغییر فضای متن و داستان، عجیب می‌‌نماید ولی غافلگیری عالی و جذابی که در پایان داستان نهفته است، چنان زیباست که همه‌چیز را حل می‌کند!

اگر می‌خواهید دلیل عقب‌ماندگی و مشکلات دوـ‌سه قرن اخیر ایران را در طی روایتی گیرا و جذاب و از دل گذشته‌،‌ بدانید و از تفکرات کاریکاتوری دربارۀ دوران قاجار مقداری دور شوید و همچنین از خواندن رمانی زیبا لذت ببرید، کتاب «بی‌کتابی»‌ را از دست ندهید!


* قرطاس به معنی صفحۀ کاغذی است که بر آن می‌نویسند.


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.