پنجشنبه, 06 اردیبهشت,1403

چرا «جشن باغ صدری» کتاب خوبیست؟

02 مرداد 1397 20:00 | 0 نظر | امتیاز: با 0 رای

یاددشتی از علی عبدالوهاب در روزنامه قدس:
 

1.جشن باغ صدری داستان خوبی است؛ چون از چالش مهمّ داستان کوتاه سر بلند بیرون می‎آید. یکی از گردنه‎های مهم در نوشتن داستان کوتاه، شخصیّت‎پردازی‎ست. کوتاهی داستان، فرصت محدودی به نویسنده می‎دهد تا بتواند شخصیّت‎ها را بنا کرده و به‎وسیلۀ آنها داستان را پیش ببرد. موفقیّت جشن باغ صدری اساساً مدیون شخصیت مادر است؛ مادر که فهمیده شد، به‎وسیلۀ او مخاطب بیرونی وارد داستان می‎شود و اتّفاقات داستان برای او معنی‎دار می‎شود. مخاطب را برون‎گرایی افراطی، انرژی بی‎پایان و بلبل‎زبانی‎های کلیشه‎ای و در عین‎ِِِ حال خاصّ و به جای مادر با داستان همراه می‎کند. از همان عبارت «ذلیل شده! چادر نمازت!» روشن می‎شود که با چه فردی طرف هستیم. این شخصیّت، طبیعی است که به‎خاطر باغ نرفتن غوغا به‎پا کند و آن‎چنان پشت سر هم کلمات و استدلالات و آسمان و ریسمان را با سرعت بچیند که شوهرش را کلافه کند. وقتی این شخصیّت شکل پیدا کرد، رضایت به فرستادن فریده پیش طوطی عجیب نمی‎نماید و این‎که قبل از رفتن فریده پشیمان شود و خودش برود، نه تنها از داستان بیرون نمی‎زند و غیر طبیعی نیست، بلکه کاملاً انتظارات خواننده را برآورده می‎کند.

 نویسنده با هوشمندی و درک این موضوع که «تصویر بیرونی» چنین شخصیت‌هایی جذّاب است نه «تصویر درونی‎شان»، در عین حال که مادر شخصیت اصلی‎ست، او را راوی قرار نداده و ما تصویر دختر کوچک را از وی مشاهده می‎کنیم. طبیعی‎اش این است که ما ببینیم مادر به دختر کوچکش با حرص می‎گوید «من گور تو را با همین دست‎هایم می‎کنم اگر از این غلط‎ها بکنی» و اتّفاقا اگر ذهنیات مادر در موقع ادای این کلمات یا دیگر فرازهای داستان اضافه می‎شد، دیگر با چنین شخصیت پرکششی مواجه نبودیم.
 

2. جشن باغ صدری داستان خوبی است؛ چون جزئیات خوب و به‎جایی دارد. عمدتاً تفاوت آثار خوب و بد در روایات و اتّفاقات جزئی و کوچک داستان است، نه در اتّفاقات اساسی و اصلی داستان. خرده‎روایات و خرده‎اتّفاقات است که داستان را زنده و باورپذیر می‎کند و اگر این مرحله با موفقیّت پشت سر گذاشته شد، تازه اینجا اتّفاقات اصلی می‎توانند کار خودشان را بکنند و مؤثّر واقع شوند. نویسنده فضایی کاملاً زنانه-دخترانه را انتخاب کرده و معلوم است که خود، خوب به جزئیاتِ بی‎اهمیّت ولی زنده‎کنندۀ آن آگاه است. این‎که مادر قندها را جمع می‎کند تا مورچه نیفتد؛ این‎که فریده در زمان نزدیک عروسی‎اش، گریه‎های بی‎صدا می‎کند که کسی از آنها سر در نمی‎آورد؛ این‎که کوک‎ها و بخیه‎ها را نامنظّم می‎زند؛ یا این‎که دختر کوچک از مادام سؤال می‎کند که مخمل سرخ به او می‎آید یا نه، همگی جزئیات زنده کننده‎ای هستند و با شناخت عمیق نویسنده که احتمالاً ناشی از تجربه زیسته اوست، پر رنگ و به‎جا و مؤثّر تعریف می‎شوند و باعث معنی‎دار شدن روند کلّی داستان می‎شوند.
 

3. جشن باغ صدری داستان خوبی است؛ چون لحظه‎های ناب خوبی دارد؛ لحظه‎های ناب همان جاهایی است که به‎جای پُرچونگی کردن برای توضیح حال یک شخصیّت یا فضای داستان، با یک عبارت یا یک حالت، همۀ ماجرا را می‎رساند. شاید بتوان گفت یکی از وجوه ممیزۀ هنر نسبت به صورت‎های معمول، رساندن جان پیام در مدّت اندک است. آثار هنری بزرگ با فراوانی همین لحظه‎های ناب بزرگ می‎شوند. «درّه من چه سرسبز است» شاهکار است، چون وقتی فیلمساز می‎خواهد عمق فاجعه را در لحظۀ اعلام تعدیل نیرو نشان دهد، با یک پلان و تنها یک نما بدون هیچ‎گونه دیالوگ و اشک و آه و داد و بیدادی این کار را به‎خوبی انجام می‎دهد، و از این به‎خوبی‎ها زیاد دارد. جشن باغ صدری یکی دو لحظۀ ناب دارد؛ می‎گوید «شب به خانۀ آقا عنایت این‎ها نرفتیم. آقا جون پیغام فرستاد که باشد برای یک وقت دیگر. خبر به آنها هم رسیده بود؛ به‎خاطر همین بی‎هیچ حرفی قبول کردند» و همین کلمات به‎راحتی فاجعه را از حالت خانگی خارج می‎کند و به کلّ جامعه سرایت می‎دهد.
 

4. جشن باغ صدری داستان خوبی است؛ چون غافل‎گیری لازم برای انتهای داستان کوتاه را به‎خوبی فراهم می‎کند. خودکشی مظفّری و زنش با تریاک و باقی ماندن بچّه‎ها، همان اتّفاق گزنده‎ای است که باید بیفتد تا تنها مذّکر داستان یادش بیاید زن صیغه‎ای هم ناموس اوست و حمّالی را به بی‎غیرتی ترجیح بدهد.
 

5. جشن باغ صدری داستان خوبی است.

 


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.