چهارشنبه, 05 اردیبهشت,1403

یادداشتی بر مجموعه شعر «دست خون» سروده «علی محمد مودب»

15 شهریور 1397 23:58 | 0 نظر | امتیاز: 2.04 با 69 رای

به قلم هدیه طباطبایی:

 

«دست‌خون» تاز‌ه‌ترین اثر علی‌محمد مؤدب، داستانی بلند از شادی‌ها و بغض‌هاست. این کتاب دربرگیرنده‌ی تنها یک شعر است؛ منظومه‌ای بلند و یکپارچه که در قالب چهارپاره‌ سروده شده است. «دست‌خون» از کتاب‌های متمایز در حوزه‌‌ی شعر انقلاب است. شاعر در این منظومه پابه‌پای مخاطب کتاب، بزرگ می‌شود و با زبانی پخته و مضامینی عالی، تاریخ را روایت می‌کند؛ تاریخ وقایعی که در حوالی دوران کودکی شاعر به وقوع پیوسته‌اند.

کافیست دل بدهی به منظومه‌ی «دستخون» تا با شاعر همراه و همقدم شوی در باغستان‌های تقی‌آباد میان‌جام. تا ساعتی را در حال‌ و‌هوای کودکی شاعر زندگی کنی. آن سال‌های دور، آن سال‌های سخت، اما شیرین کودکی.

 

شاخه غرق رقص و گنجشکان_
در خیالاتش چه گل‌هایی!_

نغمه‌خوان و زنده، بالنده
خانه‌ی ما، این‌چنین جایی!

داربست خانه، پر انگور
تاک پیری، سایه‌اش مستی

تاک پیری، سایه‌اش حیرت
خوشه‌هایی، رقصشان هستی!

توصیفات دقیق و خیره‌کننده‌ی شاعر از روستای زادگاهش ادامه می‌یابد:

در سکوت عصر گندم‌زار
خفته تنها جاده‌ای شوسه

خفته و بر گونه‌های او
چک‌چک گنجشک‌ها بوسه

 

صبح، دشت تلخ از «تلخک»
در مذاقت کار دنیا تلخ

بعد هر «تلخک‌کشی» یک ماه
دست‌های کوچک ما تلخ

 

اینجا مخاطب با شاعر هم‌صدا می‌شود در فریاد «من با افتخار، روستازاده‌ام». در دستخون، شاعر خودِ خودش است. دارد خودش را می‌نویسد. خبری از غم‌های الکی نیست. آنچه هست، صحبت از ریشه است و روستا، خواهر، برادر، پدر، مادر و در یک کلام «هویت».

«دستخون» را که خوانده باشی، بی‌اختیار راهی می‌شوی به آن سال‌های دور، سا‌ل‌های سخت جنگ. که با همه تلخیش اما دلخوشی‌ها کم نبودند.

شب در آن تاریخ نورانی
ماه را در ماه می‌دیدیم

روز هم ما چشم در راهان
یار را در راه می‌دیدیم

خنده‌ی پیری جمارانی
شادی دل‌های بسیاران

خنده‌اش در خشکسالی‌ها
لحظه‌های آبی باران

«دست‌خون» را که زمین می‌گذاری، گویی از  نو چشم باز می‌کنی، ناگاه خودت را درمی‌یابی، می‌بینی اینجا هستی؛ در سراشیب پیچ‌درپیچ دنیای مدرن امروز، با هزار‌ و‌ یک جور دغدغه‌ی فردی و اجتماعی، ملی و میهنی.

قلب مؤمن با عطش قرص است
این عطش‌ها خیمه‌گاه اوست

کی عطش دارد به دنیا دل
لحظه‌ای تا در پناه اوست

 

گرچه در شعب ابی‌طالب
لحظه در لحظه شب قدر است

ما ولی امروز مستحکم
لحظه‌هامان خیبر و بدر است

«دست‌خون» هر لحظه‌اش پنجره‌ای به روی مخاطب می‌گشاید از اخلاق، دین، اهل بیت، اجتماعیات، سیاست، تاریخ اسلام و ... .

 

ما دکورهایی کنار میز
ما کنار تخت، تزئینی

ما عروسک‌های بازیگوش
خنده‌رو، خوشبخت، تزیینی

سفره‌ها و کومه‌ها خالی
برج‌ها بالاتر از اندوه

آدمیت کمتر ازکم شد
در شلوغ مسکن انبوه

به گفته‌‌ی شاعر، «دست‌خون» نام مرحله‌ای از قمار است که فرد، هر چه را داشته و نداشته، باخته است و دیگر چیزی برای قمار ندارد، جز خون خود و به میدان می‌زند و باز قمار می‌کند تا شاید پیروز باشد و این «با جان به میدان زدن»  تصویر و ترکیب شاعرانه‌ای است.  این که انقلاب اسلامی دستخون مستضعفان جهان است.

 

الحذر از فتنه‌ی دیوان
رستم و سیمرغ و قاف از ماست

تا پر سیمرغ را داریم
دست خون این مصاف از ماست

دست‌خون است این شکوه امروز
خفتگان در خاک و خون دانند

روشن است اشراق عقلی سرخ
گرچه غیر این را جنون خوانند

 

منظومه‌ی «دست‌خون» زمستان94 توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است.


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.