پنجشنبه, 01 آذر,1403
یادداشتی از حامد صافی

یادداشتی بر مجموعه شعر «از پیله تا پروانگی»

15 آذر 1397 01:34 | 0 نظر | امتیاز: 2.75 با 4 رای

جهان متن ها

به نقل از روزنامۀ وطن امروز:

مخاطب در برخورد با هر متن، با جهانی دیگرگون روبرو می‌شود. به بیانی دیگر، جهان هر متن با جهان متن‌های دیگر متفاوت است. اما این جهان‌ها به صورت زنجیره‌وار، ارتباطی یک‌سویه یا چندسویه دارند. طبیعی است که هر متن، نقدی متناسب با جهان خود را فرامی‌خواند. به‌راستی از متن بسته‌ای چون حدیقةالحقیقه سنایی نمی‌توان خوانشی هرمنوتیکی داشت. مثنوی معنوی، ناگزیر پای روایت‌شناسی را به خوانش خود بازمی‌کند و شاهنامۀ فردوسی، باب اسطوره‌شناسی در شاخه‌های گوناگونش را به روی خود می‌گشاید. 

«از پیله تا پروانگی» جهانی است سرشار از گفتگومندی و ارتباط با متن‌های پیش از خود. بنابراین در مواجهۀ نخست، دنیایی از بینامتنیت فراروی ذهن ترسیم می‌شود. بسیاری از سروده‌های «از پیله تا پروانگی» بیش‌متن‌هایی است برای پیش‌متن‌های تعیین شده: 
دانش‌وران غرب چنین گفته‌اند: 
«هر متن
با متن‌های پیش‌تر از خود
در حال گفت‌وگوست» 
آری! 
هر شعر عاشقانۀ من نیز
آیینۀ مکالمه با خاطرات توست
از روزهای رفته و حتی
فردای پیش‌رو... . 
(از پیله تا پروانگی، ص 51)
بینامتنیت اصطلاحی است که ژولیا کریستو نخستین‌بار برای بحث درمورد ارتباط متون با یکدیگر از آن استفاده کرد. اگرچه بینامتنیت در نظرات کریستوا و رولان بارت در حد نظریه باقی ماند و نتوانست به صورت کاربردی استفاده شود، ریفاتر و ژرار ژنت توانستند از این اصطلاح برای ترسیم ارتباط میان متون استفاده کنند. 
ژرار ژنت بینامتنیت را حضور بی‌کم‌وکاست یک متن در متن دیگر تعریف کرده است که در سه نوع بینامتنیت صریح، ضمنی و غیرصریح قابل تقسیم‌بندی است. فزون‌متنی نیز الهام و برگرفتگی متن ب (بیش‌متن) از متن الف (پیش‌متن) است که به دو شیوۀ تقلید و دگرگونی تقسیم می‌شود. برای نمونه، کاریکاتور نمونه‌ای از فزون‌متنیت تقلیدی است. در کاریکاتور، تلاش می‌شود که پیش‌متن حفظ شود، اما در وضعیتی جدید. اما پارودی نمونه‌ای از فزون‌متنیت از نوع دگرگونی است که در آن، پیش‌متن دچار تغییر می‌شود. 
مهم‌ترین نوع فزون متنیت، جایگشت نام دارد که مؤلف متن، تلاش می‌کند با اعمال تغییراتی که گشتاور نام دارد، پیش‌متن را در شکلی جدید و در قالب یک بیش‌متن دیگرگون عرضه کند. 
«از پیله تا پروانگی» جهانی از بیش‌متن‌هاست که برای دریافت آن‌ها ناگزیریم نیم‌نگاهی به پیش‌متن‌هایش داشته باشیم. 
سروده‌های مجموعۀ «از پیله تا پروانگی» از منظر بینامتنی و فزون‌متنی در دو دسته جای می‌گیرند: 
1. سروده‌هایی که می‌توان از آن‌ها خوانشی بینامتنی داشت؛ در این شعرها، متن مخاطب را به متنی دیگر ارجاع می‌دهد و این ارجاع از طریق حضور بخشی از آن متن در شعر صورت می‌گیرد. در این صورت، اگر مخاطب با متن ارجاع داده شده آشنا باشد، لذت خواهد برد و اگر با آن غریبه باشد، احتمالاً به سراغ یافتن آن متن خواهد رفت تا ارتباط دو متن را کشف کند. برای نمونه می‌توان به شعر صداها و آی عشق نازنین اشاره کرد. 
شعر «صداها» درواقع بازتابی است از صداهایی که شاعر از متن‌های پیش از خود شنیده و آن‌ها را در شعر خود منعکس کرده است: 
نعیق غراب منوچهری دامغانی
و بانگ کلاغ آلن پو
و شب‌خوانی جغد جنگ بهار و... . 
دمادم صداهایی از دور و نزدیک
پس ای مرغ آمین نیما کجایی؟

درست است که در شعر صداها، تنها نام متن‌ها ذکر شده، ولی باید بدانیم که شاعر با ذکر این نام‌ها، پای آن متن‌ها را به شعر باز کرده است. مخاطب همزمان با خوانش متن، متن‌های دیگر را از ذهن می‌گذراند و این همان حضور یک متن در متن دیگر است. در این حالت، شاعر تغییری (گشتار) در آن متن‌ها ایجاد نکرده است. 
مخاطب در مواجهه با این شعر، با متنی روبرو می‌شود که مدام او را به متنی دیگر می‌برد. به بیانی دیگر، متن‌های دیگر در این شعر حضور یافته‌اند، هر چند کوتاه و گذرا. 
شعر آ...ی عشق نازنین، سرودۀ دیگری از این دست است. در این شعر نیز، مخاطب با جهانی از بینامتنیت صریح و آشکار روبروست. متنی پیش‌روی اوست که او را به غزل‌های رهی و شهریار و سایه می‌برد. او را از شعر مشیری و فروغ عبور می‌دهد و طعم شعر شاملو، آزرم، کولی و شفیعی کدکنی را به او می‌چشاند. آواز سراج و نوحۀ آهنگران و شعر قزوه و قیصر را هم به یاد خواننده می‌آورد. در برابر این شعر درمی‌یابیم که نخ اصلی مضمون (عشق) با بینامتنیت قوام یافته است. 
2- دستۀ دوم، اشعاری هستند که باید خوانش فزون‌متنی از آن‌ها داشت؛ چراکه بیش‌متنی هستند برای پیش‌متن‌های دیگر. در این دست از سروده‌ها، متن پیشین در متن پیش‌روی ما حضور ندارد، بلکه مایه و سرچشمۀ اصلی آن است. متن پیشین جرقۀ سرایش را در ذهن شاعر زده است. شعرهای دوزیستان، تمثیل، انتخاب، حرف اضافه، پرسمان، عقاب عبرت، بر من ببخشا، اشراقی، شبانه، شبیخون، تقابل، مکاشفه، داوری، حادثه، تمثیل، در این دسته جای می‌گیرند. 
برای نمونه، شعر انتخاب، درواقع برگفته‌ای از حکایتی از مثنوی است که با جایگشت شعرسازی و اعمال گشتارهای دیگر، روایت شده است. در پیش‌متن، مردی از بیم شتر، می‌گریزد و به دیوارۀ چاهی می‌آویزد. او دست خود را به بوته‌ای می‌گیرد که دو موش سیاه و سفید در حال جویدن آن هستند. در اعماق چاه، اژدهایی منتظر سقوط مرد و بلعیدن اوست. آن مرد مشغول شهد جاری از دیواره چاه است که در برابر دیدگان او قرار دارد و از وجود آن اژدها غافل می‌شود. 
شاعر، بدون آن که به شکل مستقیم به این حکایت تمثیلی اشاره کند، خود را به جای آن مرد می‌گذارد و نتیجۀ حکایت را به چالش می‌کشد. نقطۀ قوت این اشعار آن است ضمن آنکه پیش‌متن را فرا یاد می‌آورد، جهانی دیگرگون در برابر دیدگان مخاطب می‌آفریند: 

اگر جای آن مرد بودی
در آویخته از تنک شاخ و برگی
به دیوارۀ چاه خشک کویری
و مانده در آن برزخ تلخ، دیری... 

به بالای چاه، آن شتر
کوهی از خشم
و در ژرفنای افعی پیر
بر او دوخته چشم

و در یک چنین کارزاری
نمی شهد زنبور
ز دیوارۀ چاه، جاری... 

چه می‌کردی آیا؟
از این مرگ‌راه سه‌گانه 
چه بود انتخابت؟ 
ره اولی؟ دومی؟ سومی؟ یا... 


اگر من به جای همان مرد بودم
)که هستم(
لبی تازه می‌کردم از تلخ شیرین
_همان زهر نوشین_


و آویخته از همان شاخه و برگ
ز جان می‌خروشیدم
و می‌خروشم: 
خوشا زندگی
مرگ بر مرگ


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.