جمعه, 10 فروردین,1403
به قلم مرضیه رحیمی

یادداشتی بر مجموعه شعر سال های بی ترانگی

11 تیر 1398 01:43 | 0 نظر | امتیاز: 5 با 2 رای

«سال‌های بی‌ترانگی» ششمین مجموعه‌شعر از محمدرضا ترکی‌ست که در آن هم غزل می‌خوانیم، هم رباعی و هم شعرهای نو و نیمایی و گاه حتی تک‌بیت‌هایی که یک‌باره از ذوق سرشار او جوشیده‌اند و چون چشمه‌ای کوچک، به موجزترین شکل ممکن، معانی عمیقی را در ذهن خواننده جاری می‌کنند. شگفتا که سال های بی‌ترانگیِ ترکی، پر ترانه‌تر و و پر از ترانه‌هایِ تر است.

این مجموعه مملو از شعرهایی صمیمی‌ست با احساسی سرشار که شاعر در اغلب آن‌ها با تصویرهایی ناب، آنچه را که در ذهن دارد در پیش چشم خواننده مجسم می‌کند. وقتی می‌گوید:
 چون جوجۀ گنجشک که از لانه بیفتد/ افتاد به دست تو دل دربه‌در من (ص 12) 
یا :
 این عشق آتش است، تو یک جنگل بلوط/ جنگل حریف آتش سوزان نمی‌شود (ص 84)

 و...

بخشی از این مجموعه را نیز اشعار آیینی و عاشورایی تشکیل می‌دهند که در آنها شاعر گاهی زمان شعر را به زمان واقعه می‌برد و گاهی از دید انسان امروزی با عشق و ارادت از آداب و آیین عزاداری سخن می‌گوید. دو شعر نیز در این مجموعه، برای مدافعان حرم وجود دارد که شاعر هر دو را هنرمندانه، به کربلا و سردار و سالار شهیدان پیوند می‌زند: عطر تو را به کرب‌وبلا می‌برد نسیم/ وقتی به خاک سرخ حلب بوسه می‌زند

در سال‌های بی‌ترانگی، خواننده با شاعری دغدغه‌مند روبه‌روست که هرگز از دردها و غصه‌های مردم زمانه غافل نیست. شاعری که حتی همپای کودکانی که در دوران تحریم دارویی درد می‌کشند، درد می‌کشد و با نگاهی عمیق مفاهیم بلندی چون ایمان، دفاع از وطن و شهادت را می‌ستاید.

به نقل از روزنامه وطن امروز


امتیاز دهید Article Rating
نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.